رسانه قطبنما: در سالهای اخیر، نیاز به مدیریت مقصد گردشگری بهطور صحیح و برنامهریزیشده، بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. بررسیهای سازمان جهانی گردشگری (UNWTO) نشان داده که در مواجهه با چالشها و تغییرات بسیاری نظیر تحولات دیجیتال، پلتفرمهای جدید گردشگری، افزایش بازدیدکنندگان مقاصد و همچنین افزایش رقابتپذیری و پایداری مقاصد، مدیریت مقصد گردشگری اهمیت بیشتری پیدا خواهد کرد.
گردشگری یک صنعت جهانی تریلیون دلاری است. سالانه بیش از ۱.۲ میلیارد نفر از کشور خود خارج میشوند تا فرهنگ و محیطهای متنوع مقاصد جهان را تجربه کنند. مقاصد گردشگری برای پذیرش گردشگران، به مدیریت، هماهنگی و برنامهریزی نیاز دارند. به همین منظور، نهادهایی با عنوان سازمان مدیریت مقصد (DMO) تعریف شده است که وظیفه برنامهریزی استراتژیک، هماهنگی و مدیریت فعالیتهای بسیاری را برای مدیریت مقصد گردشگری به عهده دارد.
اما مدیریت مقصد گردشگری به چه معناست؟ سازمان مدیریت مقصد چه وظایفی به عهده دارد؟
آنچه در این مقاله میخوانید:
- مدیریت مقصد گردشگری (DMS) چیست؟
- سازمان مدیریت مقصد (DMO) یعنی چه؟
- کارکرد سازمان مدیریت مقصد گردشگری
- وظایف سازمان مدیریت مقصد گردشگری
- مزایای مدیریت مقصد گردشگری
- تفاوت سازمان بازاریابی مقصد و سازمان مدیریت مقصد
- تفاوت سازمان مدیریت مقصد گردشگری و شرکت مدیریت مقصد
- ۵ راهکار برای موفقیت شرکت های مدیریت مقصد
- استفاده از NFT در شرکتهای مدیریت مقصد
مدیریت مقصد گردشگری (DMS) چیست؟
برای درک مفهوم مدیریت مقصد گردشگری، ابتدا باید بدانیم منظور از مقصد گردشگری چیست؟
سازمان جهانی گردشگری مقصد گردشگری را یک فضای فیزیکی توصیف میکند که بازدیدکننده میتواند یک شب را در آن بگذراند. در واقع، محققان معتقدند منطقه یا مناطق جغرافیایی که اغلب گردشگران از آن بازدید میکنند، یک مقصد گردشگری است.
در تعریف این مفهوم آمده که یک مقصد گردشگری شامل مجموعهای از محصولات، خدمات، فعالیتها و تجربیات است. یک مقصد ذینفعان و همچنین تصاویر و هویت مختلفی دارد که ممکن است بر رقابت آن در بازار تأثیر بگذارد.
حال که با مفهوم مقصد گردشگری آشنا شدهایم، تعریف مدیریت مقصد گردشگری نیز ملموستر خواهد بود.
سازمان جهانی گردشگری (UNWTO)، «سیستم مدیریت مقصد گردشگری» (Destination Management System) یا بهاختصار (DMS) را اینگونه توصیف میکند: «مدیریت مقصد گردشگری به معنای مدیریت هماهنگ تمام عناصر تشکیلدهنده یک مقصد گردشگری از جمله جاذبهها، امکانات رفاهی، دسترسیها، بازاریابی و نرخگذاری است.»
هدف از مدیریت مقصد گردشگری آن است که اطمینان حاصل شود که گردشگری تاثیر مثبت و خالصی بر یک مقصد دارد و این به معنی بهینهسازی عرضه و تقاضا است.
مدیریت مقصد گردشگری به صورت مسئولانه و پایدار باید شامل فرآیندهایی باشد که بهطور مؤثر و هماهنگ به تعامل بین بازدیدکنندگان، صنعتی که به گردشگران خدمات میدهد، جامعه میزبان و محیط زیست میپردازد.
اما چه نهادی وظیفه مدیریت مقصد گردشگری را به عهده دارد؟ سازمان مدیریت مقصد یا DMO نهادی است که رهبری و هماهنگی مدیریت مقصد گردشگری را به عهده دارد.
سازمان مدیریت مقصد (DMO) یعنی چه؟
«سازمان مدیریت مقصد» (Destination Management Organization) یا بهاختصار (DMO) نهادی است که از مقامات دولتی، کسب و کارهای گردشگری، ذینفعان و متخصصان مختلفی تشکیل شده است. بر اساس تعریف سازمان جهانی گردشگری، یک سازمان مدیریت مقصد گردشگری، استراتژیهایی را با هدف افزایش رقابتپذیری و پایداری مقاصد تدوین و اجرا میکند؛ اقداماتی برای بهرهبرداری بهتر و مسئولانه از جاذبههای طبیعی و فرهنگی یک مقصد گردشگری که باعث پایداری آن را در درازمدت، ایجاد راهحلهای نوآورانه و بهبود در کارایی بسیاری از فرآیندهای آن میشود. هدف نهایی یک سازمان مدیریت مقصد گردشگری، تولید و مصرف پایدار و تسهیل تعامل بازدیدکنندگان با مقصد و ساکنان آن است.
در واقع کاری که یک سازمان مدیریت مقصد (DMO) انجام میدهد آن است که صدای مقصد خود را به بازدیدکنندگان برساند. این سازمان، با شرکا و فعالان صنعت گردشگری مانند ارائهدهندگان خدمات، اپراتورهای جاذبههای گردشگری، رستورانها، هتلها و خردهفروشان همکاری میکند تا خدمات گوناگون و اطلاعات مناسبی به بازدیدکنندگان ارائه دهند.
DMO ها معمولاً فعالیتهای بازاریابی گردشگری یک مقصد را انجام میدهند، اما وظایف آنها بسیار گستردهتر است؛ در واقع آنها برنامهریزی و مدیریت مقصد گردشگری را رهبری میکنند و عنصری حیاتی برای موفقیت هر مقصد گردشگری به شمار میروند.
ساختارهای حاکمیتی یک سازمان مدیریت مقصد نیز میتواند از یک مرجع دولتی واحد تا یک مرجع مشارکتی عمومی و خصوصی و یا حتی کاملا خصوصی متفاوت باشد.
کارکرد سازمان مدیریت مقصد گردشگری
تحقیقات نشان میدهد که سازمان های مدیریت مقصد گردشگری و مدیران موفق مقاصد، نقشی اساسی در کمک به مدیریت مقصد گردشگری در سطح محلی و همچنین جذب گردشگران، حمایت از کسب و کارها و نیز توسعه گردشگری پایدار ایفا میکنند.
این سازمانها مسئول ترویج یک مقصد گردشگری از طریق بازاریابی گردشگری، کمپین های گردشگری، توسعه محصول با کیفیت بالا، ارتباط موثر با سهامداران یا ساکنان مقاصد و به حداکثر رساندن درآمدزایی هر دو بخش دولتی و خصوصی هستند.
یک سازمان مدیریت مقصد گردشگری برای مقاصد اهمیت بسیاری دارد؛ چراکه:
۱. از ظرفیتهای منحصربهفرد مقصد استفاده میکند
هر مقصدی چیزی متفاوت و منحصربهفرد برای ارائه دارد. سازمان مدیریت مقصد گردشگری، ویژگیهای منحصربهفرد مقاصد را طوری به تصویر میکشد که برای گردشگران جذابیت بیشتری نسبت به سایر مقاصد گردشگری داشته باشد.
۲. تحقیقات بازار انجام میدهد
بهطور کلی دانستن آنکه چه کاری را باید چگونه انجام دهید و یا چه زمانی را به آن اختصاص دهید، یک هنر است؛ مسئلهای که DMO ها باید در آن متخصص باشند. این سازمانها میتوانند تحقیقات بازار را از طریق استراتژیهای کوتاهمدت و بلندمدت خود انجام دهند تا موقعیت مقصد گردشگری را برای سالهای آینده ارتقا دهند.
۳. استراتژیهای بازاریابی مقصد را اجرا میکند
برای مقاصد گردشگری، قابل مشاهدهبودن از طریق روشهای آنلاین نظیر دیجیتال مارکتینگ گردشگری یا بازاریابی دیجیتال گردشگری بسیار مهم است؛ چرا که این امر بازدیدکنندگان بالقوه را به مقاصد جذب میکند. از این رو، سازمان های مدیریت مقصد بر استراتژیهای بازاریابی برای تبلیغ رویدادها، محصولات، خدمات، نقاط دیدنی و جاذبههای مقاصد تمرکز میکنند.
یک سازمان مدیریت مقصد گردشگری، مسئول ترویج صنعت گردشگری شهرها از طریق کمپین های گردشگری استراتژیک هستند؛ کمپینهایی که پیامها یا اطلاعات خاصی را به مخاطبان هدف میرساند. این محتوا به شکل اطلاعیههای چاپی، برگزاری رویدادها، میزبانی از اینفلوئنسرها، تولید محتوای گردشگری در شبکه های اجتماعی، همکاری با اتاق بازرگانی محلی و موارد دیگر، به دست مخاطبان خواهد رسید.
۴. منجر به رشد اقتصادی پایدار میشود
در قرن بیستویکم، اقتصاد پایدار بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد. از آنجایی که سفر برای طیف وسیعی از مردم در همه گروههای درآمدی و فرهنگها تعریف شده است، مدیریت مقصد گردشگری باید بهگونهای انجام شود که رشد اقتصادی پایدار بماند و این دقیقا کاری است که DMO ها انجام میدهند.
۵. به مقاصد سرمایه جذب میکنند
هر مقصد باید به بهترین شکل ممکن برای جذب سرمایهگذاران برنامهریزی کند. سازمان های مدیریت مقصد، یکی از مؤثرترین راههایی هستند که مقاصد را دقیقاً بهروشی مناسب برای جذب سرمایهگذاری بیشتر به بازار عرضه میکنند. البته این امر، مستلزم رویکردی مشترک از سوی سهامداران دولتی و خصوصی است.
۶. با سهامداران تعامل برقرار میکند
سازمان های مدیریت مقصد گردشگری تلاش میکند که مقاصد را در مسیر گردشگری پایدار و موفق قرار دهد. این سازمانها نهتنها به مسافران خدمات ارائه میدهند، بلکه بهعنوان رابطی بین بازدیدکنندگان و مشاغل محلی نیز عمل میکنند. آنها میتوانند به توسعه محصولات جدید یا بهبود محصولات موجود برای رفع نیازهای گردشگران و افراد محلی کمک کنند.
وظایف سازمان مدیریت مقصد گردشگری
سازمان مدیریت مقصد گردشگری مسئولیتها و وظایف متفاوت و متنوعی دارد؛ این وظایف در مقاصد مختلف به روشهای گوناگون مدیریت میشوند، اما برخی از عناصر و رویکردها در اکثر سازمان های مدیریت مقصد مشترک است.
سازمان جهانی گردشگری، به ۱۰ مورد زیر بهعنوان وظایف مشترک سازمان های مدیریت مقصد اشاره میکند:
۱. برنامهریزی استراتژیک
۲. تدوین و اجرای سیاست های گردشگری مقاصد
۳. هوش بازار (جمعآوری و تجزیهوتحلیل دادهها، تحقیقات بازار و…)
۴. توسعه محصولات گردشگری و کسب و کارهای این حوزه
۵. تحول دیجیتال و نوآوری
۶. نظارت
۷. مدیریت بحران
۸. آموزش و ظرفیت سازی (نه تنها درمورد منابع انسانی مقاصد، بلکه تسهیل فعالیتهای آموزشی و ظرفیتسازی برای متخصصان گردشگری محلی)
۹. پیشرفت، بازاریابی و برندسازی
۱۰. تامین مالی و جذب سرمایهگذارها
این مواردی که اشاره کردیم، با هماهنگی با مقامات مختلف، ذینفعان و متخصصان، برای طراحی و اجرای یک تفکر استراتژیک گسترده انجام میشود؛ اما با چه هدفی؟ رقابتپذیری و پایداری مقاصد در کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت.
یک سازمان مدیریت مقصد یا DMO میتواند با ارائه یک استراتژی تبلیغاتی جامع به افزایش جذابیت و ارزش یک مقصد کمک کند. ذینفعان گردشگری یک مقصد، مانند هتلها، شرکتهای مسافرتی و سایر مشاغل گردشگری، همگی میتوانند برای جذب مسافران بیشتر به مقصد خود، به استراتژی تبلیغاتی سازمانهای بازاریابی مقاصد کمک کنند.
برخلاف تصور عموم، هدف کلی DMO تنها جذب گردشگران بیشتر به یک مقصد نیست، بلکه فعالیتهای سازمانهای مدیریت مقصد سبب پایداری گردشگری و بهبود تجربه گردشگران در سالهای آینده نیز میشود. DMO ها فعالیتهای مختلفی انجام میدهند که به ترویج و توسعه شیوههای سفر پایدار کمک میکند، از جمله:
- آموزش به مسافران درباره جاذبههای مقاصد
- بازاریابی از طریق کمپینهای هدفمند
- همکاری با سایر سازمانها برای مسائل مربوط به پایداری و دستیابی به اهداف مشترک
- رسیدگی به نگرانیهای ساکنان یک مقصد گردشگری
مزایای مدیریت مقصد گردشگری
بهطور کلی مقاصدی با مدیریت موثر که توسط یک DMO هماهنگ و رهبری میشوند، ظرفیت بیشتری برای همگام شدن با روندهای جدید گردشگری، نوآوری و انطباق با الگوهای مصرفکننده دارند، یا در برابر چالشها انعطافپذیرتر هستند، و همچنین، در برنامهریزی و توسعه محصول موثرتر عمل میکنند و…
اما سازمان جهانی گردشگری برخی از مزایای مدیریت موثر مقصد را اینطور دستهبندی کرده:
۱. ایجاد مزیت رقابتی
دو شرط برای رقابتپذیری مقاصد گردشگری اهمیت دارد:
اول: ایجاد یک موقعیت قوی و منحصربهفرد (یعنی ارائه یک تجربه متفاوت در مقایسه با سایر مقاصد) و همچنین توسعه جاذبهها و منابع مقاصد؛ بهگونهای که اصالت و ویژگیهای منحصربهفرد آن را برجسته کند.
دوم: ارائه تجربههای باکیفیت که ارزش هزینه کردن داشته باشد؛ این مورد باید با اطمینان از اینکه تمام جنبههای تجربه بازدیدکنندگان از بیشترین استاندارد را دارد، انجام شود.
۲. جلوگیری از تداخل مسئولیتها و شناسایی شکافها
سازمان مدیریت مقصد، نسبت به هر نهاد دیگری بهتر میتواند در مقاصد از تکرار فعالیتها و تداخل آنها و همچنین شناسایی احتمالی شکافها جلوگیری کند؛ شکافهایی که باید برای مدیریت مقصد گردشگری موثر برطرف شوند.
۳. افزایش درآمد گردشگری
درآمدزایی در گردشگری و ایجاد منافع در آن معمولا از طریق حمایت از توسعه محصولات و تجربیات محلی، توسعه گردشگری روستایی و تجربی، ایجاد مشاغل مناسب، ترویج شرکتهای کوچک و متوسط (SMEs) یا کشف ظرفیتهای هنری و صنایع دستی محلی انجام میشود. DMO ها با موقعیتی که دارند، میتوانند چارچوب مناسبی برای رشد گردشگری مقاصد ایجاد کنند؛ که هم برای مشاغل محلی و هم برای جوامع و ساکنان مقصد مفید خواهد بود.
۴. ایجاد فرهنگ گردشگری در مقاصد
هیچ مقصد گردشگری نمیتواند در طولانیمدت بدون شنیدن صدای جوامع محلی و ساکنان، در برنامهریزی و مدیریت گردشگری خود پایدار و رقابتی عمل کند. برای اطمینان از اینکه گردشگری یک فعالیت سودمند برای ذینفعان گردشگری، جوامع محلی و ساکنان است، DMO ها باید این افراد را از اهمیت اقتصادی و اجتماعی بخش گردشگری آگاه کنند. این سازمانها باید جوامع محلی را با این موضوع درگیر کنند و از نزدیک بر نگرش ساکنان درباره توسعه گردشگری نظارت داشته باشند.
۵. اطمینان از پایداری
توسعه پایدار گردشگری اگر با برنامهریزی صحیح و مدیریت مقصد گردشگری انجام شود، این اطمینان را میدهد که پایداری اقتصادی، زیستمحیطی، اجتماعی و فرهنگی مقصد حفظ شده است. سازمان مدیریت مقصد، با برنامهریزی و مدیریت خوب به جلوگیری از تعارضات اجتماعی و فرهنگی و همچنین تأثیر منفی گردشگری بر سبک زندگی، سنتها و ارزشهای محلی کمک میکند.
۶. افزایش بازدهی گردشگری
از طریق توسعه متمرکز و هماهنگ گردشگری و بازاریابی هدفمند، مقاصد میتوانند میانگین مدت اقامت بازدیدکنندگان و درآمد حاصل از آن را افزایش دهند، چالش فصلی بودن گردشگری را کاهش دهند و از گردشگری انبوه جلوگیری کنند. این عوامل سبب بهبود بازدهی گردشگری میشود و در نهایت زنجیره ارزش گردشگری را به حداکثر میرساند.
۷. ایجاد هویت برند قدرتمند
سازمان های مدیریت مقصد گردشگری، میتوانند به برندهای موجود در مقاصد ارزش و قدرت ببخشند. با ارائه این ارزش و قدرت، وفاداری بازدیدکنندگان به مقصد بهطور منظم افزایش مییابد.
تفاوت سازمان بازاریابی مقصد و سازمان مدیریت مقصد
«سازمان بازاریابی مقصد» (Destination Marketing Organisation) بسیار شبیه به «سازمان مدیریت مقصد» (Destination Management Organization) است و گاهی اوقات این دو، یک معنا دارند. با این حال، بهگفته وبسایت تخصصی دانش مهماننوازی و سفر، Revfine، سازمان بازاریابی مقصد، بیشتر بر ترویج مقاصد تمرکز میکند و هدف آن افزایش جذابیت مقاصد برای گردشگران، کسب و کارها و دیگر مسافران بالقوه است.
کارشناسان معتقدند سازمان های بازاریابی مقصد گردشگری، از طیف گستردهای از تکنیکهای بازاریابی، از جمله تبلیغات نمایشی، دیجیتال مارکتینگ، بازاریابی محتوایی، تبلیغات و تولید محتوا در شبکه های اجتماعی، تبلیغات آفلاین و بازاریابی تجربی استفاده میکنند.
با توجه به آن که مقاصد گوناگونی در سراسر جهان وجود دارد، تلاشها و فعالیتهای سازمانهای بازاریابی مقصد ممکن است شامل بازاریابی کشوری، بازاریابی شهری یا بازاریابی یک منطقه جغرافیایی خاص باشد.
همان طور که گفته شد بازاریابی مقصد بخش مهمی از مسئولیتهای یک سازمان مدیریت مقصد است؛ استراتژیهای بازاریابی مقصد علاوه بر جذب مسافران، کمک میکند که افراد تجربههای منحصربهفردی را در یک مقصد داشته باشند. با این حال، بازاریابی یک مقصد فرآیند پیچیدهای است که میتواند شامل استراتژیهای مختلفی باشد که اغلب بهطور همزمان استفاده میشود. سازمانهای مدیریت مقصد گردشگری ستون اصلی مقاصد گردشگری به شمار میآیند. آنها بر تبلیغ مقاصد، جذب بازدیدکنندگان و توسعه اقتصادی مناطق گردشگری تمرکز دارند و مسئولیت بسیاری از برنامههای یک مقصد، از رویدادهای ورزشی بزرگ گرفته تا تبلیغات جشنوارههای محلی، را بر عهده دارند. علاوه بر آن این سازمانها به مشاغل گردشگری کمک میکنند تا نیازهای مسافران را بشناسند و بهترین خدمات را به آنها ارائه دهند.
همان طور که پیش تر اشاره کردیم یکی از اهداف DMO ها افزایش رقابتپذیری مقاصد است. سازمان مدیریت مقصد به این منظور برنامهریزی دقیق، استراتژیک و بلندمدتی برای مقاصد گردشگری در نظر میگیرد. این هماهنگی بسیار فراتر از بازاریابی است و به همین دلیل از حرف M در DMO بهجای بازاریابی (Marketing) بهعنوان مدیریت (Management) یاد میشود.
تفاوت سازمان مدیریت مقصد گردشگری و شرکت مدیریت مقصد
DMO بهمعنی «سازمان مدیریت مقصد» (Destination Management Organization) و DMC بهمعنی «شرکت مدیریت مقصد» (Destination Management Companies) است؛ این دو با هم یکسان نیستند و هر کدام ویژگیهای متمایز خود را دارند.
نحوه کار، اهداف کلی و نحوه تعامل آنها با گردشگران همان چیزی است که باعث تفاوت این دو مفهوم شده.
نکته اصلی که با تعریف سازمان مدیریت مقصد (DMO) ارتباط دارد آن است یک DMO با هماهنگی همه عناصر یک مقصد گردشگری، از جاذبهها، بازاریابی، اقامتگاه گرفته تا امکانات رفاهی، تلاش میکند تا در یک مقصد رقابتپذیری ایجاد کند و در عین حال به مسئله پایداری توجه میکند.
بسته به ساختار حاکمیت یک منطقه، یک سازمان مدیریت مقصد گردشگری ممکن است بهطور کلی مسئول گردشگری یک کشور باشد که اغلب به عنوان یک «سازمان ملی گردشگری» (National Tourism Organisation) یا بهاختصار (NTO) شناخته میشود، یا ممکن است تمرکز منطقهای داشته باشد و عنوان «سازمان گردشگری منطقهای» (Regional Tourism Organisation) یا بهاختصار (RTO) را دریافت کند. در نهایت دامنه تلاشهای DMO ها بهسوی افزایش سودآوری گردشگری در سراسر جامعه و ایجاد هویت برند مقصد قوی سوق مییابد.
سازمان مدیریت مقصد برای دستیابی به اهداف رقابتی و پایداری مقصد خود، با نگاهی به چشماندازهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت، معیارهای مربوط به تخصیص بودجه، پاسخهای مدیریت بحران، بازاریابی، توسعه کسب و کار، آموزش و پایداری را در نظر میگیرد. ویژگی جالب این سازمانها آن است که نگاهی کلی به صنعت دارند و قبل از ایجاد یک هدف مشخص، با ذینفعان مختلف مشورت میکنند.
سازمان مدیریت مقصد در حالی که بر توسعه گردشگری در یک مقصد نظارت دارد، تلاش میکند که فعالیتهای مشاغل مستقل را کنترل نکند و بهنوعی در موقعیت خود بسیار بیطرف است. DMO ها بیشتر نقش راهنما و تسهیلکننده را ایفا میکنند و در واقع، میخواهند شاهد موفقیت کسبوکارهای محلی باشند. این سازمانها از طریق شبکهسازی، مشارکت ذینفعان، به اشتراکگذاری دانش و آموزش، از کسبوکارهای محلی حمایت میکنند.
از سوی دیگر، وقتی صحبت از بازاریابی گردشگری به میان میآید، سازمان های مدیریت مقصد گردشگری، عوامل مهمی برای به اشتراکگذاری جذابیتهای مقاصد هستند و میتوانند پیشنهادات و تجربههای موجود در مقاصد به گردشگران ارائه دهند. DMO بهعنوان واسطهای برای مشاغل محلی عمل میکند و در تلاش است گردشگران را بهسمت تجربیات داخلی مقاصد هدایت کند.
این سازمانها اغلب وقت خود را صرف تمرکز بر بازاریابی B2B میکنند؛ آنها اغلب بهدنبال جذب اپراتورهای تور یا تورگردانان برای جلب مسافران به مقصد هستند. یکی از راههای جلب توجه این اپراتورها، دعوت از آنها برای آشنایی با جاذبههای مقصد است. در واقع DMO این امکان را فراهم میکند که اپراتورها شخصاً از فعالیتها و تجربیاتی استفاده کنند که ممکن است برای مشتریان نیز جذاب باشد. سازمان مدیریت مقصد گردشگری باید بهطور استراتژیک برای آنکه چه جنبههایی از مقصد خود را به اپراتورهای تور، آژانسهای مسافرتی و پرسنل تجاری نشان دهد، برنامهریزی کند.
در مقایسه، شرکت های مدیریت مقصد (DMC) بیشتر بر برنامهریزی و رزرو سفر برای مسافران متمرکز هستند. این شرکتها اغلب میخواهد بازدید از مقصد محلی خود را افزایش دهند و به این منظور تا حد بسیاری مسئول سازماندهی جلسات شرکتی، سفرهای انگیزشی، کنفرانسها و رویدادها (MICE) هستند.
DMC ها اغلب بهعنوان متخصص در امور داخلی و خارجی مقصد در نظر گرفته میشوند. این شرکتها اغلب از دانش تخصصی خود درباره آداب و رسوم، زبان، فرهنگ و تفاوتهای ظریف محلی منطقه خود برای ایجاد سفر یا راهاندازی رویداد استفاده میکنند.
شرکت مدیریت مقصد از اینکه چه اپراتوری باید در بدو ورود از مسافران استقبال کند و کدام اقامتگاه با نیازهای آنها مطابقت دارد، تا تصمیمگیری برای رزرو تجربهها و فعالیتها و رستورانها به مسافران کمک میکند. ویژگی مهم DMC آن است که باعث صرفهجویی در زمان مسافران میشود و استرس غیرضروری آنها را کاهش میدهد.
یک شرکت مدیریت مقصد اساساً بهعنوان یک شخص ثالث، کسب و کارهای محلی را به مسافران ارتباط میدهد. وجود DMC باعث میشود که به جای آنکه مشتریان با چند تامینکننده مختلف ارتباط داشته باشند، میتوانند نیازهای خود را فقط از یک منبع تامین کنند.
نکته دیگری که در تفاوت DMO و DMC مهم است آن است که DMC ها بر ارائه تجربه مناسب به مسافران متمرکز هستند، اما مانند یک DMO با بی طرفی کار نمیکنند. به همین دلیل، این شرکتها معمولاً محصولات عرضهکنندگانی را که بهترین روابط یا معاملات را دارند، تبلیغ میکنند و به فروش میرسانند.
اگر بخواهیم از نگاه یک کسب و کار محلی به تفاوتهای DMO و DMC بنگریم، برای این کسب و کارها ایجاد مشارکت یا رابطه کاری با DMC یک راه ارزشمند دستیابی به پایگاه مشتریان جدید است. در حالی که یک DMO تلاش میکند تقاضای بازدید از مناطق محلی را افزایش دهد. در واقع، بازاریابی و تخصص شرکت های مدیریت مقصد، کسب و کارهای محلی را در تماس مستقیم با گردشگران قرار میدهد.
در نهایت، به این نکته توجه کنید که این روزها گردشگران بیشتر از همیشه به کمک اینترنت درباره سفرها تحقیق میکنند و رزرو انجام میدهند، اما دقت لازم، ایدههای خلاقانه، مدیریت ریسک، اطلاعات بهروز و کیفیتی که DMC ها ارائه میدهند بسیار ارزشمند است. یک شرکت مدیریت مقصد گردشگری با هدف دور کردن استرس از مسافران، برنامهریزی سفر، برنامهها و بستههای سفر شخصیسازیشده و سفارشی را به آنها ارائه میدهند.
۵ راهکار برای موفقیت شرکت های مدیریت مقصد
شرکت های مدیریت مقصد گردشگری در طول سالهای اخیر با چالشهای بسیاری مواجه بودهاند و دائماً در حال ترسیم چشماندازی نو از آینده صنعت گردشگری هستند. تجربه نشان میدهد که کسب آگاهی از تغییرات اجتماعی، پیشبینی نیازهای آینده مصرفکنندگان و البته قبول این تغییرات، شرط اصلی موفقیت شرکتها و پیشیگرفتن آنها از رقبای دیگر است. اما چه راهکارهایی برای موفقیت شرکت های مدیریت مقصد وجود دارد؟
۱. تلاش مداوم برای کسب پیروزی
از کارهای اصلی یک شرکت مدیریت مقصد، انجام معامله، برقراری ارتباط و همکاری با افراد و سازمانهای مختلف در یک بازار پر رقیب است. اما رمز موفقیت در این بازار جهانی و گسترده چه خواهد بود؟
اغلب شرکتهایی که با اطمینان ایدههای ناب خود را دنبال میکنند، شرکتهای موفقی در بازارهای جهانی خواهند بود. این شرکتها باید بپذیرند که در مراحل اولیه، مخاطبان تنها جذب ایدهها و محصولات نو میشود و در همان ابتدا، تمایل و اعتماد کافی برای خرید ندارند. بنابراین بسیاری از تلاشهای تیم بیثمر میماند و درآمدی بابت آن دریافت نخواهند کرد. در نتیجه، زمان بسیاری طول خواهد کشید تا تلاش این شرکتها به ثمر بنشیند و مخاطبان هدف خود را شناسایی و جذب کنند.
۲. ارائه خدمات استاندارد
بهبود خدمات مشتری، یک چالش پایانناپذیر برای همه فعالان صنعت گردشگری، بهخصوص شرکت های مدیریت مقصد است. این روزها، انتظارات مشتریان بیشتر از هر زمان دیگری است. آنها نهتنها شرکت شما را با سایر رقبا، بلکه با بهترین خدماتی که تاکنون دریافت کردهاند، مقایسه میکنند و آگاهی کاملی نسبت به استانداردهای خدمات مشتریان دارند.
در حقیقت، ارائه خدمات مناسب به مشتریان و تلاش برای ارتقای آن، موجب کسب مزیت رقابتی، ارتقای انتظارات و وفاداری مشتریان و در نهایت افزایش سوددهی شرکتها خواهد شد. برخی از این خدمات عبارتاند از:
- برآوردهکردن انتظارات مشتریان
- برقراری رابطه قوی و پایدار با مشتریان از طریق پیگیری بازخوردها و مشکلات آنها
- ارائه چندین گزینه تماس با مشتریان
- توسعه ابزارهای ارتباطی آنلاین و پیشقدمبودن در پرسیدن نظر و پیشنهاد مشتریان
- پاسخ بهموقع به مشتریان و امکان دسترسی ۲۴ ساعته
- ارائه تجارب شخصیسازی شده
۳. نوآوری و کارآفرینی
شرکت های مدیریت مقصد اغلب با مشکلات بسیاری در طول دوران کاری خود مواجه میشوند؛ اما نوآوری و ایدههای خلاقانه میتواند این شرکتها را از دل بحرانها نجات دهد. برخی از این شرکتها با سرمایهگذاری در زیرساختها، ظرفیت تولیدات خلاقانه خود را توسعه میدهند و بخشهای سرگرمی یا تفریحی جدیدی ایجاد میکنند. بکارگیری فناوریهایی نظیر هوش مصنوعی در گردشگری، یا استفاده از متاورس در گردشگری از ابزارهای مهم برای تولیدات خلاقانه و نوآوری محسوب میشود.
فروش خدمات فناوریمحور از جمله فرصتهای درآمدزایی است که به لطف ورود تکنولوژی به صنعت گردشگری و شرکتهای مدیریت مقصد جریان دارد.
۴. بازاریابی مقصد خلاقانه
همان طور که پیش تر اشاره کردیم، شرکت های مدیریت مقصد گردشگری، بهدلیل دانش و تخصص محلی خود، از بازاریابان مهم مقاصد در حوزه «جلسات، سفرهای انگیزشی، کنفرانسها و رویدادها» (MICE)، هستند. این شرکتها برگزاری رویدادهای کاری و تجاری را هدف نهایی نمیدانند و معتقدند این رویدادها تنها راهی برای دستیابی به اهداف شرکت است. در واقع آنها میدانند که چگونه از دانش خود و ویژگیهای مقاصد برای رسیدن به اهداف شرکت استفاده و شرکتهای مسافرتی را برای یافتن بهترین مقصد راهنمایی کنند.
۵. برقراری روابط طولانیمدت با مشتری
در مدلهای تجاری سنتی، معاملات شرکت های مدیریت مقصد گردشگری پس از تایید مقصد توسط مشتریان انجام میشود و بسیاری از برنامههای تحت قرارداد تنها برای یک بار به اجرا درمیآید. بدین ترتیب، روابط میان شرکت و مشتریان پس از انجام برنامهها در مقصد پایان مییابد. این در حالی است که امضای قراردادهای طولانیمدت به DMC ها کمک خواهد کرد تا روابط خود را با مشتریان برای ادامه همکاری در یک مقصد خاص یا خارج از آن حفظ کنند.
استفاده از NFT در شرکتهای مدیریت مقصد
محبوبیت NFT در میان مسافران روزبهروز در حال افزایش است و شرکتهای مسافرتی بسیاری از هتلداری ماریوت گرفته تا هواپیمایی امارات، به استفاده از NFT در گردشگری روی آوردهاند.
با توجه به پتانسیل بالای NFT ها در بازاریابی مقاصد، شرکتهای مدیریت مقصد هم میتوانند با تولید NFT های مخصوص مقصد (با همکاری هنرمندان دیجیتالی بومی)، بهسرعت در این حوزه رشد کنند. علاوه بر این صدور بلیتهای فیزیکی به صورت NFT یا اهدای جوایز NFT به بازدیدکنندگان، از دیگر کاربردهای NFT در گردشگری است که شرکتهای مدیریت مقصد میتوانند روی آن تمرکز کنند.
در مقاله «کاربردهای NFT در گردشگری + برندهای ارائهدهنده NFT» به مواردی اشاره کردهایم که سازمانهای مدیریت مقصد میتوانند از NFT ها در توسعه فعالیتهای خود استفاده کنند.
پیشنهاد «رسانه قطبنما»: